محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
مرتضی علیمرتضی علی، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
میترا طلامیترا طلا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

میوه های باغ زندگیم

اماده شدین واسه مدرسه

امروز  هم ابجی میترا زودتر  از مدرسه اومد و میخواست شما رو ببره مدرسه مدرسه تون یکی هست شیفت صبح میترا رفت این هفته بعدظهر شما هفته اینده هم برعکس میشه  هر روز خودم میبردمتون ولی هوا گرمه ظهر محمد حسین اذیت میشد   ...
6 مهر 1401

رانندگی محمد حسین یازده ماهگی

دیشب رفتیم بیرون بعدشم رفتیم دندون  پزشکی واسه دندونای میترا و مرتضی میترا دندونش رو کشیدن و مرتضی هم عصب کشی و پرش کرد خانم دکتر حسینی بعدشم بهتون جایزه داد امروزم رفتیم واکسن ۶ سالگی مرتضی جان رو زدیم بعدم رفتیم دکتر واسه چکاپ متاسفانه دکتر گفت خیلی مرتضی وزنش کمه وباید آزمایش بده ولی من  گفتم تازگی بردمت دکتر مشکلی نداشتی فقط کمبود آهن نشون داد اونم به خاطر اینکه قطره اهن نمیخوردی الان دیگه برای محمد حسین یکسره قطره آهن میدم برای مرتضی جونم هم هر روز میدم انشالله که زودتر بهتر بشه وزنت عزیزم البته خدا رو شکر قدت خوب بود امروزم مرکز بهداشت گفت یکسره بهت برسم امروز کلی آشپزی کردم شله زرد پر بادوم دوست داری...
31 مرداد 1401

اینم عکسای ۳در ۴ واسه مدرسه

امروز رفتیم عکاسی نیم رخ تو توحید عکاسی بچگیامون همونی که همیشه با خاله فرشته دوربین قدیمی مون رو میبردیم وتا ظاهر شدن عکسا کلی ذوق داشتیم یادش بخیر الانم رفتیم برای بچه های گلم عکس گرفتیم 💞💞 ...
29 مرداد 1401

گردش نصف شبی

همین الان از پارک اومدیم بابا محسن که از سر کار اومد ساعت ۱۰ بود که رفتیم بیرون دور زدیم و واسمون شیرموز بستنی گرفت نوش جان کردیم بعدشم رفتیم شهر بازی ماشین سواری کردین خلاصه امشب بهتون خوش گذشت گلای قشنگم الانم تخت سه تایی خوابیدین خدا نگهدارتون باشه همیشه نازنین های من ❤❤❤💞💞💞 ...
29 مرداد 1401

اولین ورود نورای عزیز به جمع نوه های مامان جون و باباجون

بعد سه ماهو نیم که از به دنیا اومدن نورا جون گذشت دایی علی از آلمان اومدن نزدیک یک و نیم سال  میشد که رفته بودن و ایندفعه خیلی دلمون تنگ شد اما با اومدنشون خیلی خوشحال شدیم .💞💞 ...
16 ارديبهشت 1401