محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره
مرتضی علیمرتضی علی، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره
میترا طلامیترا طلا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

میوه های باغ زندگیم

تولد احمد رضا جون و نورای عزیز

دیشب رفتیم جشن تولد احمد رضای خاله و نورا جون دایی تولد احمد رضا جان ۱۴دی هستش نورا جونم ۲۷ دی  دایی علی هم دو سه روزه که اومدن و چون تا ۲۷  دی دایی برمیگردن تولد نورا جونم زودتر گرفتیم . دایی علی و زن دایی کلی زحمت کشیده بودن و واسه همه بچه ها کادو درست کرده بودن دستشون درد نکنه خاله فرشته و علی آقا هم خیلی زحمت کشیده بودن یه کیک بزرگ تصویری خاله جون درست کرده بود واسه جفتشون خیلی خوشمزه و زیبا بود واقعا خاله دیگه در درست کردن کیکای تولد عالی شده دستش درد نکنه علی آقا هم کف زده بودن خیلی طعم خوب و خوشمزه ای داشت تا حالا کف به اون خوشمزه ای نخورده بودم  دست مامان جون ...
15 دی 1401

دومین یلدای پسر کوچولوم

امشب یلدا خونمون تنها بودیم چون یه هفته هست که خانوادگی مریض شدیم نمیدونم آنفولانزا بود یا کرونا ولی خیلی بد بود خدا رو شکر امروز  بهتر بودیم خاله فرشته رفتن خونه مامان جون و باباجون ولی ما امسال قسمت نشد محمد حسین خیلی فضول شده اینقدر فضولی کردی   که زود سفره یلدامون رو جمع کردیم . ...
1 دی 1401

اندر احوالات مدرسه مرتضی عزیزم

اینجا آموزش نشانه ر بود ه که آچارتو بردی آخه خانم معلم گفته بودن اسباب بازی که توش ر داشته باشه بیارین وقتی هم اومدم دنبالت بهم گفتی مامان امروز مادر رو یاد گرفتم بنویسم🥰🥰  ...
12 آذر 1401

نماز خوندن محمد حسین

وقتی بابایی و مرتضی علی نماز میخونن محمد حسینم هم میره کنارشون و تا آخر همراهیشون میکنه تو  سجده هاشم مهر رو بوس میکنه  هر بارم میگیم الله اکبر کن دستاش رو میاره پشت گوشش سریع میاره پایین هنوز نمیتونه چیزی که بگه ولی همه چی رو متوجه میشه انشالله که خدا نگهدارت باشه گل پسر عزیزم بزرگ بشی و نماز بخونی  ...
11 آذر 1401

اینم میترا جونم تو عروسی عمه مهلا جونش

دوخت من برای دختر نازم ولی کاش واست کت میدوختم واسه روش اخه چون به سن تکلیف رسیده بودی تازگی همش شال مینداختی روش میگفتی داماد نامحرمه الهی قربون دختر نازم بشم انشالله وقتی بزرگ شدی هم همین طور بمونی و حجابت برات مهم باشه عزیز دلم  ...
1 آذر 1401

جشن آب مدرسه مرتضی جونم

امروز واستون تو مدرسه جشن گرفته بودن خیلی بهت خوش گذشته بود به مناسبت یاد گرفتن و نوشتن اولین کلمه آب   دست معلم و والدینی که در برگزاری این جشن قشنگ همکاری کردن درد نکنه من که به خاطر محمد حسین نتونستم بیام ولی از عکس و فیلما مشخصه خیلی بهت خوش گذشته کلی برف شادی ریختن رو سرتون و وسط کلاس همتون می رقصیدین  و دو تا دوتا باهم با الفبای آب عکس انداختین  ...
12 آبان 1401