محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 3 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره
مرتضی علیمرتضی علی، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 3 روز سن داره
میترا طلامیترا طلا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 20 روز سن داره
محمد صدرامحمد صدرا، تا این لحظه: 7 ماه سن داره

میوه های باغ زندگیم

دستپخت مامان عصمت

اینم پخت کیک یزدی و پیتزا که امروز واسه بچه های گلم درست کردم دست خاله جون مهربون درد نکنه  که دستور درست کردنشو بهم داد انشالله همیشه براتون درست کنم کیک یزدی های زعفرونی با هل و گلاب مرتضی جون خیلی دوست داره هر وقت خاله فرشته درست میکرد عاشقش میشد و میگفت از کیکای خاله فرشته مامان درست کن  نوش جونتون عزیزانم  ...
26 مهر 1403

هدیه های تولد میترا و مرتضی جون

کیف سنتی و جامدادی یادگاری اصفهان خاله فرشته جون واسه میترا آوردن و یه پارچه خوشکل واسه شومیز برای میترا و زهرا جون که انشالله براشون بدوزم چهار تا رومیزی یا روپشتی قلم کاری شده اصفهان  هر طور که انشالله میترا جونم دوست داشته باشه استفاده کنه مامان جون برای میترا آوردن و دوتا جوجه سرامیکی نقاشی شده و دوتا بلوز شلوار واسه مرتضی و مخمد حسین  و یه جاشکلاتی خاتم کاری واسه من و تفنگ هم واسه تولد مرتضی  بابا جون  واسش خریده و لوازم تحریر و مداد رنگی و اتوبوس قدرتی رو خاله فرشته جون واسه مرتضی   بابا محسن هم یه دومینو واسه مرتضی جون حلما جون دوست میترا هم واسه تولدش بهش یه دفتر و دفتر...
20 مهر 1403

جشن تولد گلای قشنگم

دیروز صبح پنج شنبه بود و تعطیل بودین شب قبلش هم بابا محسن با محمد حسین رفتن مشهد برای دیدن  عزیز جون و یه پروژه کاری میخواستن با عمو محمد ببینن  منم به خاله گفتم امسال واسه بچه ها جشن تولد نگرفتیم چون تو تولد مرتضی که شب بعدش رفتم بیمارستان واسه محمد صدرا که میخواست دنیا بیاد  شب تولد محمد حسینم بابا محسن نبود تولد میترا جونم طبس بودیم که هفتم مهر بود خلاصه کیک واستون نگرفته بودیم دیروز به خاله جون گفتم اومد بهم کیک تولد آموزش بده و هم پخت و خامه کشی کیک تولد رو یاد بگیرم هم یه جشن دورهمی با بچه های خاله بعد ظهر گرفتیم  بعد اینکه کیکا...
20 مهر 1403