محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره
مرتضی علیمرتضی علی، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره
میترا طلامیترا طلا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

میوه های باغ زندگیم

یه جمعه خیلی خوب باغ بابا جون و مامان جون

1402/7/22 5:45
نویسنده : مامان عصمت
114 بازدید
اشتراک گذاری

پنجشنبه شب رفتیم دشت وقتی رسیدیم مامان جون عزیزم یه شام خیلی خوشمزه واسمون پخته بودن و برای اومدن ما لحظه شماری میکردن شبم همتون دور مامان جون جمع میشین و میگین مامان جون واسمون قصه بگین  مامان جون خیلی با محبته و خیلی دوستون داره و همیشه آغوش گرم و مهربونش برای شما باز خدایا شکرت به خاطر وجود پر مهر پدر و مادر عزیزم انشالله که همیشه سالم و سلامت باشن در پناه خدا اخر شب خاله فرشته جون هم زنگ زدن و گفتن ما هم فردا صبح میایم دشت صبح که از خواب پاشدیم یه صبحانه عالی مامان جون برامون آماده داشت و گوشت و پیاز آبگوشت رو هم دیگه تف داده بودن صبحانه خوردیم و همگی رفتیم خونه باغ  وای که چقد اونجا بهتون خوش میگذره اتیش بازی و چایی دودی و آبگوشت آتیشی

مامان جون واسمون یه تنور تفتون هم پختن بچه های خاله سمیه و خاله جون هم بودن مامان جون واسه همتون تفتون کوچولو پخته بودن به همتون هم یه تکه خمیر که نون درست کردین و کلی لذت بردین بعدشم رفتین پشت حوض و یه فرقون کوچولو گل درست کرده بودین و میمالیدین رو دیوار حوض خلاصه کلی  گل بازی کردین و از باهم بودن لذت بردین البته ایندفعه تو آب استخر دیگه نمیتونستین برین چون هوا سرد شده بود ولی گل بازی رو جایگزین آب بازی کردین و کیف کردین دست باباحاجی جون عزیز درد نکنه که واسه تفریح شما اونجا همه چی درست کردن ایندفعه باباجون تانکر گذاشته بودن بالای خونع و لوله کشی کرده بودن که بعد نهار خیلی راحت ظرفا رو شستیم  باباجون اونجا خیلی زحمت کشیدن دستشون درد نکنه هر وقت میریم اونجا کلی انرژی میگیریم خیلی خوش میگذره 

پسندها (2)

نظرات (1)

مامان فرشتهمامان فرشته
22 مهر 02 17:47
ممنون از شما به خاطر ثبت خاطرات🤩
واقعا خوش گذشت 🤗
سایه پر مهر پدر و مادر بر سرمان مستدام 😍
مامان عصمت
پاسخ
قربونت عزیزم درکنار شما همیشه خوش میگذره 😍