محمد حسینمحمد حسین، تا این لحظه: 2 سال و 7 ماه و 20 روز سن داره
مرتضی علیمرتضی علی، تا این لحظه: 7 سال و 8 ماه و 26 روز سن داره
میترا طلامیترا طلا، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

میوه های باغ زندگیم

هدیه تولد مرتضی جون

یادم میاد وقتی بچه بودیم چقدر از داشتن اسباب بازی خوشحال می‌شدیم و چقدر عروسک های کودکیمون رو دوست داشتیم دلم میخواد کاش حداقل یکیشو نگه می‌داشتم و یاد و خاطرات کودکی برام زنده میشد  ولی حتی عکسشم نیست چون اون زمان که مثل الان دوربین یکسره در دسترس نبود یه دوربین یاشیکا کوچولو داشتیم و ۲۴ عکس می‌گرفتیم شایدم تو عکسا چشامون بسته بود یا هم کج و کوله وایمیستادیم وبعد که عکس ظاهر میشد تازه می‌دیدیم چشمون خرابه یا خوب نیفتادیم  خلاصه روزی که میرفتیم عکاسی واسه عکس گرفتن واسمون کلی جذاب بود . و باخودمون می‌گفتیم کاش میتونستیم قبل اینکه چاپ بشه عکس ببینیم چجوری هست آرزوی کودکی من الان برآورده شده همیشه دوربین...
6 شهريور 1402

تولد ۷سالگی گل پسرم

۲۴ مرداد ماه شب تولدت رفتیم بیرون  و بعدشم بابا محسن جون بردت اسباب بازی فروشی و خودت یه تیر کمون انتخاب کردی خریدی منم واست یه کیک ساده درست کردم  تولدت مبارک باشه گل پسرم انشالله صد ساله بشی در پناه قرآن  ...
3 شهريور 1402

یه روز خوب باغ باباجون

اینم استخر ی که باباجون تازه درست کردن این هفته که رفتیم دشت کلی توش آبتنی کردین و بهتون خوش گذشت البته اینو باباجون واسه نگهداری آب واسه آبیاری درختای دور خونه درست کردن ولی واسه آبتنی شما ها هم خوبه   ...
3 شهريور 1402

دورهمی رستوران سنتی بند امیر شاه

شب قبل از اینکه دایی جون میخواستن برن آلمان  مامان جون و باباجون که تازه از مکه اومده بودن و ما و خانواده خانومشون و خاله فرشته جون رو دعوت کردن رستوران سنتی شب های آرام  بند امیر شاه  خیلی خوش گذشت جای میترا جون و مرتضی جونم خالی بود چون با بابا شون  مشهد بودن   دست دایی و زن دایی درد نکنه خیلی شب خوبی بود . ...
3 شهريور 1402