وقتی محمد حسین میره طبقه دوم تخت
یاد گرفتی تنهایی بری طبقه دوم تخت بعدشم خوشحال میشی صدامون میزنی بیایم ببینیمت خیلی خطرناک شدی ...
جشن میلاد حضرت علی اکبر
شب میلاد حضرت علی اکبر حسینیه جماران ...
مهرسای عزیز خاله تولدت مبارک
امروز صبح ساعت ۸ صبح مهرسا جونمون به دنیا اومد و خوشحالمون کرد انشالله که در زیر سایه پدر و مادر ۱۰۰ ساله بشی خاله جون و عمری با عزت و برکت داشته باشی قدمت مبارک 😘😘 ...
نویسنده :
مامان عصمت
21:10
پدر عزیزم روزت مبارک
روز میلاد مولا امیرالمومنان بر همگی مبارک خصوصا پدر عزیزم و همسر مهربان و داداشای گلم سایتون مستدام صبح عید رفتیم دیدن باباجون و تبریک عید به بابا حاجی جونم زنگ زدیم و عیدشون رو تبریک گفتیم مرتضی علی عزیزم هم روز بعد که رفت مدرسه به خاطر اینکه نامش نام حضرت علی علیه السلام بود کادو گرفته بود و خیلی خوشحال اومد گفت مامان جونم به خاطر اسمم کادو گرفتم منم بهت گفتم اره عزیزم اسمت بهترین اسم هست نام امام اول ماست هیچ وقت ما حق نداریم با بی احترامی صدات بزنیم چون نامت خیلی ارزش داره و همیشه به نامت افتخار کن و انشالله که راه امیر المومنین رو هم بری و پیرو ایشان باشی و از بلاهای این زمانه محفوظ پسر ...
هدیه های جشن عبادت دخترم
اینم هدیه های جشن عبادتت دختر قشنگم مامان عصمت واست ست کامل چادر سجاده جانماز و کیف واست دوخت مدرسه تون هم یه دفتر خاطرات و جامدادی بهت هدیه دادن مامان جونم واست هودی بنفشه گرم رو خریده بودن زن دایی علی هم واست شاخه گل رز با یه شال خوشکل هدیه دادن خاله فرشته جونم یه روسری خوشکل با پاکت پول که هر چی خواستی خودت بخری خلاصه همه خودشون رو اذیت کرده بودن دستشون درد نکنه 🙏🏻💕💕 ...
جشن عبادت میترا جونم
اینم جشن عبادت دختر گلم میترا جون که مامان جون هم شرکت کردن و شما خیلی خوشحال شدی و توی گروه سرود هم شرکت داشتی و تک خوانی شعر دوازده امام و محرم و نامحرم رو انجام دادی خیلی خوب و با اعتماد به نفس کامل و مامان جون خیلی خوشحال شدن توی مراسم خادمین امام رضا پرچم حضرت رضا رو آوردن و زیارت کردیم خیلی مجلس خوبی بود انشالله که مبارکت باشه گل قشنگم ...
دوخت ست کامل جشن تکلیف واسه دختر گلم
این تل سر رو واسه جشن تکلیف دختر گلم درست کردم و سجاده و چادر نماز و کیف سجاده هم برات دوختم انشالله که خوشت اومده باشه عزیزم و به خوشی و سلامتی ازش استفاده کنی ...
فضولی های محمد حسین و داداشش
تو عکس اولی با مرتضی علی باهم خونه بالشی درست کردین بعدشم تو خونتون خوابیدین و منم دعوت کردین خونتون تو عکس بعدی هم که محمد حسین خودشو به زحمت رسونده پشت مبلا و کنار بوفه فضولی میکرده از میز و صندلی چرخ خیاطیم هم همیشه بالا میره بعد نمیتونه بیاد پایین صدا میزنه م م یعنی بیاین منو بیارین پایین از میز نهار خوری آشپزخونه هم همیشه بالا میری الانم که دارم خاطراتت رو مینویسم نگاه کردم بالای میزی و گلای نرگس رو میز رو تکه تکه داری میکنی مهم نیست خشک شدن سرگرم باش تا خاطراتت رو ثبت کنم برات ...