بعد از مدتها دوباره چهارتایی عکس گرفتیم خیلی حس خوبی بود خدا حفظتون کنه عزیزان من خواهر و برادرای گل من کاش میشد همیشه کنار هم بود کاش فاصله ها نبود ...
بعد سه ماهو نیم که از به دنیا اومدن نورا جون گذشت دایی علی از آلمان اومدن نزدیک یک و نیم سال میشد که رفته بودن و ایندفعه خیلی دلمون تنگ شد اما با اومدنشون خیلی خوشحال شدیم .💞💞 ...
بعد از یک و نیم سال بالاخره دایی علی جون اومدن با نورا ی نازنین آخ که چه شیرین شدی عمه جون و مامان جون و بابا جون با دیدنت چه ذوقی کردن همه فامیل اومدن خونه مامان جون اولش قرار بود عید فطر باشه ولی بعدش گفتن از ماه رمضون هست و باباجون شام واسه همه فامیل سفارش دادن که تبدیل به افطاری شد به مناسبت ورود نورا ی عزیز ...